خاطرات یک روزنامه نگار

چی شد که من اینکاره شدم

خاطرات یک روزنامه نگار

چی شد که من اینکاره شدم

اصلاح الگوی مصرف!!!

در پی به وجود آمدن شعاری به نام اصلاح الگوی مصرف هر قشری به نوبه ی خود موظف است در راستای تحقق این شعار تلاش ها و کوشش ها ی جد به عمل آورد تا شعار اصلاح الگوی مصرف به بهترین نحو معنا یابد.(این که گفتم یعنی چه

 

ای گروه های متکدی: 

بهترین راهکار برای مصلح الگوی مصرف بودن ذر گروه شما این است که جمعیت های میلیونی خود را از سطح شهر ها جمع آوری کرده و به جمعیت های هزاری برسانید . نیروهای انسانی خود را کم کنید و برای پر کردن جاهای خالی از سیستم شیفت گذاری استفاده کنید. 

 

ای متقاضیان کنکور : 

من نمیدونم شماها چه عجله ای دارید که برید دانشگاه!   ما ها که رفتیم مثلا چه گلی به سر خودمون زدیم که شما میخواین بزنید؟ من اگه جای شماها بودم یا شوووهر میکردم یا میرفتم سرکار. بیکاری میخوای بری دانشگاه؟ 

تازه اگرم خیلی عشق دانشگاه داری چه عجله ای داری بذار واسه سال دیگه که شعار هم عوض بشه!!!( خدا منو واسه این مخ زنی ببخشه) 

 

ای کاندیداتورها: 

برای معنا یافتن شعار اصلاح الگوی مصرف ذر انتخابات کاندیداتورها به نفع یکدیگر بزنن گاراژ!!!  

و چه بهتر است که برای اصلاح الگوی مصرف همه به جز یک نفر بکشند کنار که دیگه    نیازی به رای گیری نباشه تا کاغذم هدر نره. (نکته: اول و آخر معلومه کی می مونه پس چرا خودتو سبک میکنی میای کاندید میشی)  

 

و در آخر لوح تقدیر با آرم مصلح الگوی مصرف به شهرداری تهران اهدا خواهد شد که پیشاپیش بدون تذکر ما در ایستگاه متروی میرداماد اصلاح الگوی مصرف کرده است و از یک مترو برای رفت و برگشت استفاده میکند!