خاطرات یک روزنامه نگار

چی شد که من اینکاره شدم

خاطرات یک روزنامه نگار

چی شد که من اینکاره شدم

دانشگاه مدرن یا سنتی مسئله این است!

من واقعا موندم تو کار خودمون! خودمون که میگم منظورم ایرانی هاست. همین ملت غیور و شهید پرور. 

ماشالله قربون خودمون برم هر کار ثوابی هم که بخواییم بکنیم خودمون یه کاری میکنیم که واسمون حرف درست شه. 

هزار الله اکبر گوش شیطون کر بعد از سال های سال این ترم، انتخاب واحدها اینترنتی شده بود (دوره ی آخرالزمون شده خواهر) . منم از اونجائی که خیلی به تکنولوژی روز آشنا هستم از این بابت خوشحال شدم و خیلی شاد روز انتخاب واحد نشستم پشت کامپیوتر. خلاصه بعد از کلی معطلی وارد سایت شدم و با کلی ذکر زیر لب و فرستادن سلام به خواهر و مادر باعث و بانیش شهریه رو پرداخت کردم و رفتم سراغ انتخاب واحد. کلی با کد درس و شماره گروه کلنجار رفتم آخر سر دیدم کلا ۵ واحد بهم دادند!!! همون موقع دوستم زنگ زد گفت dont worry honey پاشو بیا زود دانشگاه واست جا باز میکنن . منم مثل پلنگ خودمو رسوندم دانشگاه و 40 دقیقه طول کشید تا 18 واحد با درس های قشنگ تونستم بگیرم و خیلی از مدرنیته شدن دانشگاه لذت بردم! 

 

نتیجه اخلاقی:  

اینا همه سیاسته، هدف این باعث و بانیش فقط و فقط این بود که بتونه کل شهریه رو از بچه ها بگیره و لا غیر! چون هیچ چیزش به جز واریز شهریه مدرنیته نشده بود!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد